خورشید هدایت

باسپاهی از شهیدان خواهد آمد....

خورشید هدایت

باسپاهی از شهیدان خواهد آمد....

مهدویت و مدعیان دروغین


حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید مهدی علیزاده موسوی، در خانواده‌ای روحانی در شهر قم به دنیا آمدند و تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را در قم گذراندند و در سال ۱۳۶۲ به حوزه علمیه قم وارد شدند و همزمان با تحصیل در حوزه علمیه دروس دبیرستان و سپس دانشگاه را در مقطع لیسانس (زبان انگلیسی) فوق لیسانس (علوم سیاسی با گرایش مسایل ایران) و دکتری (علوم سیاسی با گرایش اندیشه سیاسی) طی کردند و در کنار دروس فقه و اصول به صورت تخصصی به کلام تطبیقی پرداختند و در حوزه کلام و عقاید مذاهب اسلامی فعالیت شایانی داشته اند برخی از آثار ایشان در قالب کتاب عبارتند از:از اوج تا فرود (نگاهی به جامعه اسلامی در عصر اموی)،افغانستان ریشه یابی و بازیابی تحولات معاصر،بیداری اسلامی،سلفی گری و وهابیت: تبار شناسی ،شیفتگان مکتب اهل بیت ،موسم بیداری و... پایگاه اطلاع رسانی حوزه نت به مناسبت نیمه شعبان و ولادت امام مهدی (ع) در گفتگویی تفصیلی با حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید مهدی علیزاده موسوی به بررسی برخی جریان های انحرافی در عرصه معارف مهدوی و راهکارهای مقابله با آن پرداخته است که قسمت اول این گفتگو در ادامه تقدیم می گردد.
تاریخ انتشار : 1397/2/11
بازدید : 505
منبع : اختصاصی پایگاه حوزه نت
مصاحبه شونده : حجت‌الاسلام‌ و المسلمین دکتر سید مهدی علیزاده موسوی- استاد حوزه و دانشگاه و مدیر پژوهشکده حج و زیارت

یکی از مهمترین مسائل مشترک بین ادیانی الهی و غیر الهی، حضور منجی است. بطوری که در آیین های مسیحیت و یهودیت و اسلام بحث منجی با تعابیر مختلفی مطرح شده است لطفا در این باره مختصری توضیح بدهید؟

آثار و کتب دینى یهود و مسیحیت به طور مکرر به موعود اشاره کرده و آمدنش را نوید داده اند. در اسفار تورات و برخى از کتابهاى دیگر آن، مربوط به برخى پیامبران بنى اسرائیل، نوید ظهور رهبرى بزرگ به نام «مسیح» یا ماشیح به زبان عبرى و به معناى «مسح شده» را داده است مسئله منجى یا موعود آخرالزمان، در جهان بینى زرتشتى نیز جایگاهى ویژه دارد که از او به عنوان «سوشیانت» یا «سوشیانس» یاد می شود - در «جاماسب‌نامه» که دربردارنده پرسش هاى گشتاسب شاه از جاماسب است و او پیشگویى هاى زرتشت را براى گشتاسب نقل مى کند، چنین آمده است: سوشیانس، دین را به جهان رواج دهد، فقر و تنگدستى را ریشه کن سازد. ایزدان را از دست اهریمن نجات داده، مردم جهان را همفکر، هم گفتار و هم کردار گرداند.

در آیین هندو نیز بحث منجی مطرح شده است، به هر حال یکی از مباحث مهمی که در ادیان مختلف مطرح می شود مسئله منجی است و در دین اسلام مسئله مهدویت جایگاه ویژه ای دارد.

با توجه به قرائت های مختلفی که در باب منجی آخرالزمان در ادیان الهی و غیر الهی مطرح است آیا این جریان نمی تواند بسترساز برخی انحرافات گردد؟

 یکی از مسائلی که باعث شده است تا انحرافاتی در مسئله مهدویت یا منجی به وجود بیاید این است که همه ادیان الهی و غیر الهی مسئله منجی آخر الزمان را پذیرفته اند و چون همه انسانها منتظر آخر الزمان و رسیدن منجی هستند طبیعی است که در جهت اهداف خود از این مسئله استفاده کرده و قرائتی را از منجی آخر الزمان ارائه می دهند، بطوری که مسئله آخر الزمان دارای قرائت های متنوع و گوناگونی شده است، اگر به دنیای سکولار در غرب نگاه کنید و بعنوان نمونه سینمای غرب را مورد مطالعه قرار بدهید، هنگامی که به مسئله آخر الزمان می پردازند دنیایی پر از ظلمت و تاریکی به تصویر می کشد، بطوریکه در برخی از فیلمها شاهد حضور نیروهای شر هستیم که وجود انسان را از بین می برند و یا موجوداتی که از سایر کرات به زمین می آیند و حملاتی را انجام می دهند و یا بیماریهایی ناشناخته نسل انسان را از بین می برند و این انسان غربی است که بعنوان منجی انسانها را نجات می دهد که البته این نجات دائمی نیست بلکه تا جایی است که زمینه برای آثار بعدی ادامه داشته باشد، اما در قرائت ادیان ابراهیمی هر چند آخر الزمان با فتنه ها و. .. روبروست اما در این نگاه آینده بشریت بسیار روشن است و در نهایت دنیا پر از عدل و داد خواهد شد.

 اما آموزه مهدویت برای بسیاری جذابیت دارد و آنها را به طمع انداخته است. بعنوان نمونه زمانی که عباسیان می خواهند به قدرت برسند یکی از خلفای عباسی نام خود را مهدی عباسی قرار می دهد تا اشاره ای باشد به نام مهدی که در روایات ذکر شده است و یا چون می بینند بحث مهدویت مطرح است و مورد توجه مردم است روایاتی تحت عنوان "رایات السود"[1] یا "پرچم های سیاه" را جعل می کنند یا هنگامی که ابومسلم خراسانی از طرف خراسان قیام کرد و از شرق جهان اسلام به کمک عباسیان آمد، روایاتی جعل می کنند که در آخر الزمان پرچم هایی از شرق جهان اسلام ظهور خواهند کرد که سیاه رنگ است و هر کس که به این پرچم ها رسید به آنها ملحق شود، هنگامی که ما به برخی کتابهای قدیم شیعه و اهل سنت نگاه میکنیم روایاتی را می یابیم که گاه از کتب ضعیف اقتباس شده است و روایاتی مانند  روایات ابن حماد در کتاب الفتن[2]  که رسماً روایات ضعیف السند هستند رفته رفته تبدیل به آموزه می شود.

آیا جریان های مانند داعش نیز از این روایات سوء استفاده کرده اند و اساسا نگاه جریان هایی مانند داعش و وهابیت نسبت به مسئله مهدویت را چگونه ارزیابی می کنید؟

در قرن حاضر نیز گروه هایی مانند داعش مسئله پرچم های سیاه را دوباره علم می کنند و لباس های سیاه می پوشند چرا که می خواهند به روایات مربوط به "رایات السود" یا همان پرچم های سیاه  اشاره ای داشته باشند  و بگویند آخر الزمان فرا رسیده است و با این حرکات رفته رفته شرایط برای ظهور منجی فراهم می شود. بنابر این از این روایات بهره برداری می کنند به عنوان مثال داعش نشریه ای به نام دابق[3] منتشر می کند که این نام بر اساس روایاتی که در کتب اهل سنت آمده است انتخاب شده است و دابق نام منطقه ای است که جنگ آخر الزمانی در آن اتفاق می افتد و این اولین منطقه ای بود که در سوریه تصرف شد تا به زعم خویش بگویند یکی از علائم آخر الزمان شکل گرفت.

 همچنین آنها روایات عصر ظهور را با حرکت های سیاسی و نظامی خود تطبیق می دهند و به عنوان مثال می گویند: روایتی وجود دارد که در آن آمده است که آخر الزمان سپاه اسلام در منطقه ای اجتماع می کنند و چندین هزار پرچم به سمت آن منطقه می آیند که در زیر هر پرچم چند هزار نفر حضور دارند و ایشان در کنار هم قرار می گیرند و آن ملحمه کبری یا جنگ بزرگ شکل می گیرد و بخش عمده ای از مقالات نشریه دابق در رابطه با آخر الزمان است که به نوعی حرکات خود را با روایات آخر الزمانی  منطبق می کنند.

مصادر این روایات از چه کتاب هایی است؟

 این روایات بیشتر از صحاح سته مانند صحیح بخاری، صحیح مسلم، سنن ابن ماجه و سایر کتب است، گاه روایاتی تحت عنوان «روایات غرباء» ذکر می کردند مبنی بر اینکه زمانی خواهند رسید که تعداد افراد خوب اندک می شود و می گویند پیامبر اکرم فرموده است : «طوبى للغرباء» خوشا به حال غرباء  و در ادامه وقتی از پیامبر سؤال شد که «ومن الغرباء یا رسول الله ؟» حضرت فرمودند: « النزاع من القبائل » کسانی که از قبیله خود جدا شدند و در جایی اجتماع کردند و بعد فیلمهایی را منتشر می کنند که افراد مختلف از کشورهایی مانند چین، ژاپن و سایر کشورها به داعش پیوسته اند و در حال تشکیل حکومت اسلامی هستند و اینگونه روایات را به نفع خود مصادره می کنند.

چرا آموزه های مهدویت اینگونه مورد هجمه قرار می گیرد و چه جریان های انحرافی در این بستر شکل گرفت؟

آموزه های مهدویت از مسائل بسیار جذابی است که همه انسانها به آن علاقه مند هستند و به نوعی به آن اعتقاد دارند حتی در اهل سنت و وهابیت در لجنة الافتاء یا هیئة کبار العلماء رسماً ذکر می کنند که مهدی هم نام پیامبر اکرم است و زمانی خواهد آمد و جهان را پر از عدل و داد خواهد کرد و مسائلی از این قبیل که مورد توجه همه انسان هاست مسلماً توسط عده ای مورد سوء استفاده قرار خواهد گرفت و گروه های مختلف سعی می کنند شرایط را به نفع خود مصادره کنند به عنوان مثال کسانی که تا سال 1960 در یمن حاکمیت داشتند خودشان را مهدی معرفی می کردند، همچنین میرزا غلام احمد خان قادیانی (ت 1823م - م 1908 م.) [4] در قرن هجدهم در هند دعوت خود را ابراز کرد و ابتدا گفت من مسیح هستم و بعد از مدتی ادعای مهدویت می کند چرا که مباحث مهدویت از آموزه هایی است که همه به آن اعتقاد دارند و آن را می پذیرند. او می بیند شرایط کاملاً آماده است و برای اینکه ادعای خود را پیش ببرد باید از آموزه ای استفاده کند که دارای چند ویژگی باشد: جذاب باشد ؛ مورد اتفاق همه باشد و مردم نسبت به آن احساس نیاز کنند، بنابر این او فرقه ای بنام قادیانیه یا احمدیه را در شبهه قاره هند ایجاد کرد که اساس آن مهدویت است.

همچنین علی محمد باب در ایران ادعا کرد که من باب الله و راه اتصال به حضرت مهدی هستم چرا که می دانست از این طریق می تواند  مردم را جذب کند و شرایطی را فراهم آورد که مردم گرد او جمع شدند و اگر امیر کبیر او را اعدام نمی کرد فتنه او ادامه پیدا می کرد هر چند این فتنه توسط میرزا حسینعلی نوری به فتنه بهائیت منجر شد و ادامه پیدا کرد اما مسئله اصلی همان مهدویت بود.

مهدویت در نوع سکولار آن هم عرضه شده است، مانند فیلم ماتریکس یا اودیسه یا ارباب حلقه ها که به نوعی آخر الزمان را روایت می کنند چرا که مردم به مباحث آخر الزمان علاقه دارند بنابر این از این ویژگی و جاذبه آن استفاده می کنند. این انحرافات در تاریخ به اشکال مختلف ایجاد شده است، در یهود جریانات آرماگدون یا آخر الزمانی شکل می گیرد و بسیاری از افراد خود را منجی معرفی می کنند و آنها را بعنوان رهبرانی که می خواهند مردم را هدایت کنند مطرح می کنند،  که این جریانات همه در حوزه مهدویت محل بحث است. 

یکی از جریانات انحرافی معاصر در عرصه معارف مهدوی جریان انحرافی احمد الحسن است لطفا راجع به این جریان انحرافی و بسترهای شکل گیری آن توضیحی بدهید؟

امروزه با جریانات انحرافی مختلفی در عرصه مهدویت مانند جریان مدعی یمانی یا احمد الحسن مواجه هستیم که در این فضا شکل گرفته است و نوعا افراد مذهبی و کسانی که با تمام وجود منتظر منجی هستند به دام این جریان مدعی می افتند.

این جریان خاص برای جذب مردم از شیوه های گوناگونی بهره می برد استفاده از سحر و بهره برداری ناصحیح از روایات و...از شیوه های متداول تبلیغی این جریان خاص است وقتی جریانی مانند احمد الحسن و روایات آنها را می بینیم ناخودآگاه به یاد دوران عباسیان می افتیم که وقتی حرکت خود را آغاز کردند از همین آموزه ها استفاده کردند بطوریکه بسیاری از مردم فریب آنها را خوردند، شعار آنها الرضا من آل محمد و  ادعایشان این بود که می خواهیم حکومت را به آل پیامبر برگردانیم، در حالیکه وقتی به قدرت رسیدند از شدت فشار و اختناق مردم آرزوی دوران بنی امیه را داشتند و در همین برهه تاریخی بسیاری از سادات به قتل رسیدندند و اهل بیت در اوج فشار بودند.

 وقتی جریانات تاریخی را نگاه می کنیم مانند قطاری است که در حال حرکت است و این مردم هستند که در حال سوار و پیاده شدن از آن هستند، یعنی وقایع تاریخی در حال تکرار هستند و جریان احمد الحسن نیز در همین فضا تنفس می کند.

بخشی از علل گرایش مردم به این جریانات جذابیت مباحث آخر الزمانی و  بخشی از مشکل هم به خود ما بازمی گردد  و به گونه ای خود ما باعث رشد این جریانات هستیم، هنگامی که ما زمان آخر الزمان را مشخص می کنیم و می گوییم سفیانی فلان وقت در سوریه ظهور کرده و جنگی که قرار بوده در یمن اتفاق بیفتد همین جنگی است که امروز عربستان علیه یمن آغاز کرده است و این تطبیقات را انجام می دهیم بستر شکل گیری این جریانات انحرافی را مهیا می کنیم و زمینه ای است برای جذب توده مردم نسبت به این جریانات انحرافی.

من تعجب می کنم که گاهی برخی از خواص به طور قطعی توقیت می کنند، در حالیکه  در روایت آمده است وقت گزاران دروغ گفته ‏اند.  «عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْقَائِمِ ع فَقَالَ کَذَبَ الْوَقَّاتُونَ إِنَّا أَهْلُ بَیْتٍ لَا نُوَقِّت(الکافی، ج 1، ص 368) »‏؛ ابی بصیر از امام صادق علیه السلام نقل می کند که: از او درباره قائم علیه السلام پرسیدم؛ فرمود: وقت گزاران دروغ گفته‏ اند. ما خاندانی هستیم که وقت را تعیین نمی کنیم‏.

وقتی افراد معتمدی که محل رجوع مردم هستند وقت مشخص می کنند و بصورت غیر مستقیم علائمی را با آخر الزمان تطبیق می دهند طبیعی است مردم هم نسبت به آن اعتقاد پیدا کنند.

 در ایام ظهور و بروز داعش که صحبت از سید حسنی و یمانی می شد، شخصی از اصفهان به قم آمده بود که فرد تحصیلکرده ای هم بود، ایشان با من تماس گرفتند و گفتند: من قاتل امام زمان را در اصفهان دیده ام، من زنی ریش دار را در اصفهان دیدم، وقتی به چنین مسائلی دامن زده شود مباحث کاملاً عامیانه خواهند شد و ما شاهد رشد و گسترش این دیدگاه ها خواهیم بود .

شور مهدوی یا شعور مهدوی

 مشکل دیگری که به ما بر می گردد این است که ما شور مهدوی را جایگزین شعور مهدوی کرده ایم، در حالیکه باید معرفت مهدوی را افزایش بدهیم، متاسفانه در فرهنگ عمومی آن قدر که نسبت به ندبه و گریه و انتظار در قالب مراسمات بها داده ایم کمتر به جلسات تخصصی مهدویت و فرجام شناسی اهتمام داشته ایم.

با رشد فزاینده مدرنیزه و تکنولوژی و حضور سنت و مدرنیزم در زندگی مردم، مفهوم انتظار و غیبت باید چگونه تبیین بشود؟

ما باید قرائت جدیدی از مفهوم انتظار را ارائه بدهیم بویژه اینکه امروزه شبهات مهدوی در فضای مجازی به شدت رشد کرده است مبنی بر اینکه امامی که غایب است به چه کار ما می آید؟ تمام شیعیان و نه تنها یک گروه متخصص باید با این مفاهیم آشنا باشند، یعنی باید مفهوم غیبت و انتظار برای هر شیعه واقعی معنا شده باشد، اما به قول یکی از بزرگان ما منتظر نیستیم بلکه انتظار داریم و این دو مقوله با هم تفاوت دارند.

 ما از چیستی جریان های انحرافی صحبت می کنیم که مفاهیم و مبانی جریاناتی مانند احمد الحسن در شیعه و قادیانی در اهل سنت و جریان بابیت و بهائیت در حوزه مهدویت چیست و این مباحث مربوط به حوزه چیستی است، اما مباحث چرایی در حوزه مهدویت کدام است؟ باید بررسی کنیم که چرا امروزه شاهد گسترش جریانات انحرافی در جهان اسلام هستیم؟ اگر ریشه ها و علل را پیدا کردیم می توانیم با این جریانات مقابله کنیم، درحالی که نسبت به علل چندان کار نمی کنیم و علل خارجی و داخلی را نمی بینیم و دیگرانی را که در حال گسترش این تفکرات هستند متهم می کنیم.

 بسیاری از کسانی که در دام این جریانات می افتند افراد خبیث و بد ذاتی نیستند، بلکه جاهل قاصرند، کسانی هستند که مبانی و مفاهیم اصیل مهدویت به آنها ارائه نشده است و این گرفتاری را پیدا کرده اند، بسیاری از افراد مسئله نواب اربعه یا کلیات مباحث مهدویت را نمی دانند، در حالیکه مفهوم انتظار ظرفیت و جایگاه بالا و امید بسیاری را می تواند به نسل آینده ما ارائه بدهد،بنابر این باید در دو حوزه چیستی و چرایی کار کنیم و اگر فقط به حوزه چیستی بپردازیم تنها با شاخ و برگها مقابله کرده ایم در حالیکه اگر با ریشه ها و چرایی ها مقابله نکنیم دوباره این جریانات رشد و نضج پیدا خواهند کرد.

نگاه روشنفکران غرب زده و جریان روشنفکری غیر دینی به مسئله مهدویت چگونه نگاهی است؟

مفهوم مهدویت در چند حوزه مورد هجمه قرار گرفته است. الف- حوزه عوام و توده مردم: زمانی که عامه مردم نسبت به مفاهیم مهدویت آشنا نباشند به سادگی جذب جریاناتی می شوند که برای آنها جذابیت داشته باشد. هنگامی که به جریانات انحرافی محمد علی باب یا میرزا غلام احمد قادیانی یا جریان علی محمد باب و... توجه کنیم می بینیم که عموم پیروان آنها نگاه عالمانه ای ندارند و در فضای علمی نیستند و چون صاحب ذهن بسته ای هستند بعد از جذب دیگر نمی توانید روی آنها کار کنید ب- حوزه منکران فضای مهدویت: دسته دوم کسانی هستند که منکر فضای مهدویت هستند و چون نگاه پوزیتیویستی و اثبات گرایانه دارند می خواهند همه چیز را با عقل تحلیل کنند تا به آن برسند و زمانی که در تحلیل عقلانی عاجز می شوند  اقدام به انکار مباحث مهدویت می کنند و می گویند چطور امکان دارد کسی هزار سال زنده باشد؟! و چگونه ممکن است که شخصی به دیوار کعبه تکیه کند و بگوید «انا المهدی» و همه مردم بدون استفاده از امکانات روز صدای او را بشنوند؟ اینها نه از باب جهل و عدم علم، بلکه چون فکر آنها به عقل حس گرا عادت کرده است اینطور فکر می کنند رویکرد آنها حسی است و باور مسائل ماوراء الطبیعی برای آنها قابل قبول نیست.

ج- ، جریان روشنفکری غیر دینی : نگاه برخی جریانات روشنفکر غیر دینی و کسانی که در حوزه دین ورود نمی کنند نسبت به مسئله مهدویت اینگونه است که مهدویت حوزه ای است که انسان را دچار جبر می کند و از فعالیت باز می دارد و باعث می شود منتظران جایی بنشینند و گریه و ناله کنند و منتظر فریاد رس باشند و خودشان اقدام به فعالیت نکنند، این نگاه غلط به این دلیل شکل گرفته است که ما قرائت خوبی از مباحث مهدویت ارائه نکرده ایم، امروزه بسیاری از افراد سرداب مقدس را مسخره می کنند و متاسفانه ما سعی نکرده ایم این مسائل را با مفاهیم روز مطرح کنیم، افسران جنگ نرم باید در باب شبهات و پاسخ مناسب به آنها ورود کنند.

سیر مطالعاتی مباحث مهدوی باید چگونه باشد ؟

در باب سیر مطالعاتی مباحث مهدویت به نظرم باید این بحث را از مسئله امامت آغاز کنیم، یعنی ابتدا باید فلسفه وجود امام برای ما حل بشود تا بدانیم چرا در عصر غیبت هم نیاز به امام داریم، اگر ضرورت وجود امام را درک کنیم که در روایت می فرماید: « مَنْ مَاتَ وَ لَمْ یَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّةً، بحار الأنوار , ج 32 , ص 321 » بسیاری از مسائل حل می شود، اینکه افراد فراوانی این مسائل را مستقل از هم می بینند و گمان می کنند می توانند بدون فهم مسئله امامت مسئله غیبت را برای خودشان حل کنند یا می توانند مسئله حضور امام و آگاهی او نسبت به همه انسانها را قبل از حل مسئله علم امام حل کنند نگاه درستی نیست لذا  نقطه آغاز کسی که می خواهد در مسئله مهدویت کار کند مسئله امامت است و باید از این دریچه به مسائل مهدویت ورود شود.

پی نوشت ها

[1] یکى از نشانه‏ هایى که براى ظهور شمرده مى ‏شود پرچم ‏هاى سیاهى است که از سوى خراسان آشکار مى ‏شود و مقدمات ظهور را اعلام مى‏ کند. این مطلب در منابع اهل سنت به خصوص کتاب الفتن ابن حماد به صورت گسترده‏ اى وجود دارد؛ ولى در منابع شیعه به ‏ندرت یافت مى‏ شود و آن‏چه درباره این نشانه روایت مى ‏شود از منابع اهل سنت یا از راویان آنان است. در کتاب نعمانى تنها چهار روایت از راویان شیعه درباره رایات سود (پرچم ‏هاى سیاه) وجود دارد. از این میان دو مورد ارتباطى با ظهور مهدى ندارد و دو روایت محل بحث است که به تفصیل خواهد آمد.

شیخ صدوق درباره این نشانه مطلبى ندارد و تنها روایت شیخ طوسى هم از نعیم بن حماد صاحب کتاب الفتن است. بنابراین، در منابع کهن شیعى این روایات فراوان نیست و آن‏چه در منابع متأخر به چشم مى ‏خورد از منابع یا راویان‏ اهل سنت نقل مى ‏شود. حتى برخى از روایات که سندشان به امام باقر علیه السّلام مى‏ رسد، اولین بار در کتاب الفتن ابن حماد آمده‏ اند«پاورقی از تدوین کننده است»

[2] الفتن، اثر الامام الحافظ نعیم بن حماد بن معاویه بن الحارث الخزاعى المروزى (متوفى 229ه‍.ق) است. کتاب الفتن را باید از منابع مهم روایت‌ هاى علائم ظهور به شمار آورد که تأثیر زیادى بر مجامع روایى شیعه و اهل سنت داشته است. نویسنده آن از بزرگان اهل حدیث و مخالفان سرسخت معتزله و همچنین اهل رأى (قیاس) است که در زندان از دنیا رفته است، کتاب الفتن ابن حماد از ده جزء تشکیل شده، ولى دلیل این تقسیم‌بندى و تفاوت این اجزاء روشن نیست، چون در هر جزء روایاتى وجود دارد که عناوین همان روایات در اجزاى دیگر نیز به چشم مى‌خورد. تعداد ابواب هر جزء نیز متفاوت است. جزء اول شامل ده باب، جزء دوم چهار باب، جزء سوم 10 باب جزء چهارم 14 باب، جزء پنجم 16 باب، جزء ششم 2 باب، جزء هفتم 6 باب، جزء هشتم تا دهم هر کدام 5 باب. متأسفانه این کتاب هیچ مقدمه و مؤخره‌اى ندارد و مؤلف از آغاز تا انجام آن را به نقل روایت پرداخته و هیچ مطلبى در ابتدا یا انتهاى کتاب بیان نکرده و در لابه لاى روایات نیز هیچ گونه تفسیر و توضیحى از خود نیفزوده است. درباره این که ترجمه (عنوان) هر باب از سوى مؤلف یا راویان یا ناسخان تنظیم شده، نمى‌توان اظهار نظر قطعى نمود. اما مسلم است که ترجمه باب‌ها در نسخه اصلى وجود دارد؛ اما عنوان باب‌هاى اول اجزاء ده گانه را مصحّحان با استفاده از متن اولین روایت باب استخراج کرده و در فهرست آورده‌اند. در چاپ آخر همان عنوان علاوه بر فهرست در ابتداى باب هم آمده است. «پاورقی از تدوین کننده است»

 [3] دابق نام نشریه‌ای است به زبان‌های عربی و انگلیسی که داعش آن را در سرزمین‌هایی که تحت اشغال خود دارد، منتشر می‌کند.  نام این نشریه از "دابق"؛ منطقه‌ای از استان حلب در سوریه و در فاصله ۳۵ کیلومتری حلب گرفته شده است. طبق برخی احادیث بین سپاه اسلام و روم نبردی در آخرالزمان در این ناحیه برپا می‌شود که علی‌رغم کشته شدن تعداد زیادی از مسلمانان، به پیروزی نیروهای الهی بر دجال و رومی‌ها منجر می‌گردد. «پاورقی از تدوین کننده است»

 [4] میرزا غلام احمد خان قادیانی (ت 1823م - م 1908 م.) موسس فرقه‏ احمدیه یا قادیانیه شمرده می‏ شود. وی اهل پنجاب پاکستان بود. پدرش از مخالفان سرسخت انگلیس به شمار می‏ آمد و با زبان‏های فارسی اردو و عربی آشنایی داشت. غلام احمد در چهل سالگی ادعای مهدویت کرد و جمعی از مردم پنجاب را پیرامون خویش گرد آورد. او در اصول با اعتقادات اسلامی موافق بود؛ ولی به جمع مسیحیت و مهدویت اعتقاد داشت و خود را مهدی موعود و مظهر عیسی و حضرت محمد صلى الله علیه و آله می ‏دانست! در نظر غلام احمد، حضرت عیسی علیه السلام پس از خاک سپاری از گور برون آمد و در کشمیر اقامت گزید و در 120 سالگی در شهر سرینگر وفات یافت. غلام احمد خان جهاد با شمیر را حتی علیه دشمنان اسلام حرام می ‏دانست و مسالمت و صلح را شعار خود می ‏شمرد. بدین سبب طرفدار دولت بریتانیا گردید و به تدریج پیروانش در لاهور، ایالت پنجاب و ربوه فزونی یافتند. آن‏ها بیمارستان و مدرسه‏ های بسیار پدید آوردند و با کارهای چنینی، شمار طرفداران خویش را فزونی بخشیدند! پس از مرگ غلام احمد خان، پیروانش به تدریج به فرقه‏ های گوناگون تقسیم شدند. (مدعیان مهدویت، ص 75، ملحقات ملل و نحل شهرستانی، آخر جلد دوم.) «پاورقی از تدوین کننده است»

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.