به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا
روز غدیر خم که پیامبر گرامی اسلام(ص) به دستور خداوند متعال ولایت امیرالمؤمنین(ع) اقامه کرد، مسیر بشریت نیز به سوی فلاح و رستگاری و رسیدن به سرزمین آرمانی ظهور و حکومت حقه الهی هموار شد؛ همان حکومت و سرزمینی که خداوند متعال توسط امام و خلیفهاش یعنی حضرت مهدی(عج) و از مسیر صراط علوی که همان صراط مستقیم است، برپا میکند؛ لذا رسول گرامی اسلام(ص) بارها در خطبه خود اشارات متعددی نسبت به «صراط» بودن علی(ع) و نیز حضرت مهدی(عج) داشتند در آن فرازهایی که فرمودند: «أَنَا صِراطُ الله الْمُسْتَقیمُ الَّذی أَمَرَکُمْ بِاتِّباعِهِ، ثُمَّ عَلِیٌ مِنْ بَعْدی؛ «هان مردمان! صراط مستقیم خداوند منم که شما را به پیروی آن امر فرموده. و پس از من علی است» و نیز در فرازی دیگر فرمود «مردمان! نور از سوی خداوند عزّوجل در جان من، سپس در جان علی بن ابی طالب، آن گاه در نسل او تا قائم مهدی - که حق خدا و ما را می ستاند» لذا اگر از منظر مهدویت به غدیر نگاه نشود، ظلم بزرگی به اجر رسالت پیامبر(ص) صورت گرفته است.
مهدویت یکی از ابلاغهای پیامبر(ص) در روز غدیر بود
از این منظر میتوان شدت تأکید خداوند بر ابلاغ کردن پیام غدیر به پیامبر(ص) را تا حدودی درک کرد، آنجا که خداوند فرمود: «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ؛ اى
پیامبر، آنچه را از جانب پروردگارت به تو نازل شده، ابلاغ کن؛ و اگر نکنى
رسالتش را به انجام نرساندهای» و یکی از ابلاغات پیامبر گرامی اسلام(ص)
اتصال جریان غدیر به مهدویت بود آنجا که فرمود: «أَلا إِنَّ خاتَمَ
الْأَئِمَةِ مِنَّا الْقائِمَ الْمَهْدِی؛ أَلا إِنَّهُ الظّاهِرُ عَلَی
الدِّینِ؛ أَلا إِنَّهُ الْمُنْتَقِمُ مِنَ الظّالِمینَ؛ أَلا إِنَّهُ
فاتِحُ الْحُصُونِ وَهادِمُها؛ أَلا إِنَّهُ غالِبُ کُلِّ قَبیلَةٍ مِنْ
أَهْلِ الشِّرْکِ وَهادیها؛ أَلاإِنَّهُ الْمُدْرِکُ بِکُلِّ ثارٍ لاِوْلِیاءِالله...؛
همانا آخرین امام، قائم مهدی از ماست. هان! او بر تمامی ادیان چیره خواهد
بود؛ هشدار! که اوست انتقام گیرنده از ستمکاران؛ هشدار! که اوست فاتح دژها و
منهدم کننده آنها؛ هشدار! که اوست چیره بر تمامی قبایل مشرکان و راهنمی
آنان؛ هشدار! که او خونخواه تمام اولیای خداست».
اتصال غدیر به مهدویت در دعای ندبه
ما این رفتار را حتی در دعای ندبه از امام صادق(ع) میخوانیم؛ حضرت وقتی
سیر جریانات مختلف بشری را نقل میکنند، به ماجرای غدیر که میرسند،
میفرمایند: «فَلَمَّا انْقَضَتْ أَیَّامُهُ أَقَامَ وَلِیَّهُ
عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِمَا وَ آلِهِمَا هَادِیا
إِذْ کَانَ هُوَ الْمُنْذِرَ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هَادٍ فَقَالَ وَ الْمَلَأُ
أَمَامَهُ مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ
وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ ... ؛ آنگاه که روزگار آن حضرت(پیامبر(ص))
سپرى شد، نمایندهاش على بن ابیطالب (درود تو بر آن دو و خاندانشان باد)
را، براى راهنمایى برگماشت، چرا که او بیم دهنده، و براى هر قومى راهنما
بود، پس درحالی که انبوهى از مردم در برابرش بودند فرمود: هرکه من سرپرست
او بودم، پس على سرپرست اوست، خدایا دوست بدار کسی که على را دوست دارد، و
دشمن بدار کسى را که دشمن على است» سپس مسیر غدیر را به سوی مهدویت ادامه
میدهند و در فرازهایی میفرمایند «أَیْنَ بَقِیَّةُ اللَّهِ
الَّتِی لا تَخْلُو مِنَ الْعِتْرَةِ الْهَادِیَةِ أَیْنَ الْمُعَدُّ
لِقَطْعِ دَابِرِ الظَّلَمَةِ أَیْنَ الْمُنْتَظَرُ لِإِقَامَةِ الْأَمْتِ
وَ الْعِوَجِ ... أَیْنَ الطَّالِبُ [الْمُطَالِبُ ] بِدَمِ الْمَقْتُولِ بِکَرْبَلاءَ؛
کجاست آن باقیمانده خدا که از عترت هدایتگر خالى نشود، کجاست آن مهیّا
گشته براى ریشه کن کردن ستمکاران، کجاست آن که برای راست نمودن انحراف و
کجى به انتظار اویند؛ کجاست طالب خون مقتول کربلا».
در واقع همان طور که مطرح شد، قرار بر این بود که با «اکمال دین» و «اتمام نعمت» توسط خداوند متعال، بشریت در وفور نعمت و در نهایت عافیت و امنیت و شادی و نیز از مسیر صراط علوی به سوی حکومت امام زمان(عج) حرکت کند؛ حضرت زهرا(س) در روایتی با اشاره به این حقیقت، فرمود: «به خدا سوگند، اگر حقّ «یعنی خلافت و امامت» را به اهلش سپرده بودند و از عترت پیامبر(ص) پیروی و متابعت کرده بودند، حتی دو نفر هم با یکدیگر درباره خدا و دین اختلاف نمیکردند و مقام خلافت و امامت توسط افراد شایسته یکی پس از دیگری منتقل میشد تا در نهایت «قائم» ما که نهمین فرزند حسین است، قیام میکرد.» (کفایةالاثر، ص199)
رفتار منفی امت، نعمات ویژه را تا عصر ظهور تعویق انداخت
در هر صورت این ماجرا با رفتار منفی امت پیامبر(ص) سالها به تعویق افتاد
تا بشریت با گذر از مقاطع حساس آخرالزمان به سرزمین ظهور برسد تا از نعمات
ویژهای که خداوند در ماجرای غدیر جاری کرد و به دلیل رفتار منفی در قبال
ابلاغ پیامبر(ص) محروم شدند، در آن سرزمین آرمانی بهرهمند شود؛ از این
منظر وقتی نعمات پس از ظهور امام زمان(عج) را مطالعه میکنیم، شدت محبت خدا
در روز غدیر برایمان آشکار میشود؛ کامل شدن عقلها، وفور بارشها و
میوهها، درختانی با میوههای چهارفصل، جاری شدن چشمههای از شیر و عسل،
حضور ملائک و ... بخش کوچکی از نعمات دوران پس از ظهور است که در روایات از
آن یاده کردهاند.
حال بجاست این بخش از خطبه حضرت زهرا(س) که در بستر شهادت به زنان مهاجر و انصار فرمودند را مرور کنیم؛ حضرت فرمودند: «به خدا سوگند اگر دست باز مىداشتند و زمام خلافت را که پیغمبر خدا(ص) به دست او(علی) نهاده بود از وى باز پس نمىگرفتند، و در اختیارش باقى مىگذاشتند، کاروان (ره گم کرده) بشریّت را با کمال آرامش با سیرى ملایم به سوى سعادت و حقّ رهبرى مىکرد، بىآنکه به واسطه کشیدن افسار، سواره زخمى شود، و سوار بر آن نیز به واسطه جنبشهاى ناشى از حرکت بىرویّه آن در شکنجه و ناراحتى بیفتد، تا ایشان را به سرچشمه جوى زلال و گواراى آب حیات برساند، جویبارى که آبى پاک دو سمت آن موج مىزد و اطراف و جوانب آن پاکیزه بود و آنان را سیراب مىکرد، سیر و سیراب از آن جاى باز مىگرداند، در حالى که خودش از آن بهرهاى نمىبرد، مگر با جامى کوچک که تشنهاى تشنگى خود را رفع کند و اندکى غذا که گرسنه رفع گرسنگى خود بدان کند و کوچکترین بهرهاى به نفع خویش نمیبرد، و آن زمان بود که درهاى برکات از زمین و آسمان به روى مردم گشوده مىشد؛ لَفُتِحَتْ عَلَیْهِمْ بَرَکَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ(اعراف/96).» (معانیالاخبار، ص354)
استقرار امنیت در دوران ظهور امام زمان(عج)
همان طور که در دو فراز از کلام حضرت زهرا(س) خواندیم، ایشان پذیرش ولایت و
امامت علی(ع) را مساوی با جاری شدن نعمات ویژه الهی معرفی کردند که امت به
دلیل ضعف رفتاری از این نعمات باز داشته شدند تا با طی مسیری دشوار،
دوباره در دوران ظهور امام زمان(عج) به آن نعمات برسد و مسیر رشد خود به
سوی خداوند را در عافیت و امنیت و به دور از شیطان و ایادی او طی کنند و شاید بتوان گفت این آیه مهدوی در آن زمان جایگاه پیدا میکند: «وَعَدَ
اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ
لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذینَ مِنْ
قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دینَهُمُ الَّذِی ارْتَضى لَهُمْ وَ
لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنی لا
یُشْرِکُونَ بی شَیْئا؛ خدا به کسانى از شما که ایمان آورده و
کارهاى شایسته کردهاند، وعده داده است که حتماً آنان را در این سرزمین
جانشین [خود] قرار دهد؛ همان گونه که کسانى را که پیش از آنان بودند جانشین
[خود] قرار داد، و آن دینى را که برایشان پسندیده است به سودشان مستقر
کند، و بیمشان را به ایمنى مبدل گرداند، [تا] مرا عبادت کنند و چیزى را با
من شریک نکنند»
اسحاق سلطانی
دیدبان: در این نوشته بنا داریم تا از خلال مباحث رهبری در باب انتظار، مهدویت و جامعه مهدوی به مباحثی همچون ضرورت بحث مهدویت، ویژگی های جامعه مهدوی و آسیب هایی که در کمین آن می باشد و رابطه انقلاب اسلامی با بحث مهدویت بپردازیم.
جایگاه و ضرورت مهدویت
رهبری مسئله ی مهدویت را یکی از اصول معارف دینی به حساب می آورند و تحقق آن را در راستای تمامی تلاش هایی که از ابتدای خلقت تا کنون توسط انبیاء الهی صورت گرفته تا بنای توحید را در زمین استقرار نمایند، معرفی می کنند.
«همین قدر باید عرض کنیم که مسئلهی مهدویت در شمار چند مسئلهی اصلی در چرخه و حلقهی معارف عالیهی دینی است؛ مثل مسئلهی نبوت مثلاً، اهمیت مسئلهی مهدویت را در این حد باید دانست. چرا؟ چون آن چیزی که مهدویت مبشر آن هست، همان چیزی است که همهی انبیاء، همهی بعثت ها برای خاطر آن آمدند و آن ایجاد یک جهان توحیدی و ساخته و پرداختهی بر اساس عدالت و با استفادهی از همهی ظرفیتهائی است که خدای متعال در انسان به وجود آورده و قرار داده» (بیانات در 18/4/1390)
«جامعه مهدوی یعنی آن دنیایی که امام زمان می آید تا آن را بسازد، همان جامعه ای است که همه پیامبران برای تامین آن در عالم ظهور کردند. یعنی همه پیامبران مقدمه بودند. .... انبیای الهی از آغاز تاریخ بشریت یکی پس از دیگری آمدند تا جامعه را و بشریت را قدم به قدم به آن جامعه آرمانی و آن هدف نهایی نزدیک کنند .... ولی عصر(عج) میراث بر همه پیامبران الهی است که می آید و گام آخر را در ایجاد آن جامعه الهی بر می دارد.»(انسان 250 ساله، ص338)
از نکات دیگری که اهمیت این بحث را آشکار می کند اینکه اساس مهدویت به اشکال گوناگون در تمامی ادیان الهی و مذاهب اسلامی وجود دارد. ولی آنچه در میان شیعیان ذکر می گردد یک بنای حقیقی و منطقی و بر اساس داده های فراوان تاریخی و روایی – چه از شیعه و چه سنی- می باشد.
«اصلِ امید به یک آیندهی روشن برای بشریت و ظهور یک موعود، یک منجی، یک دست عدالتگستر در سرتاسر جهان، تقریباً مورد اتفاق همهی ادیانی است که در عالم سراغ داریم. غیر از حالا دین اسلام و مسیحیت و یهودیت، حتّی ادیان هند، بودائی و ادیانی که نامی از آنها هم در ذهن اکثر مردم دنیا نیست، در تعلیمات خود یک چنین آیندهای را بشارت دادهاند. این در واقع امید بخشیدن به همهی انسانها در طول تاریخ است و پاسخگوئی به نیاز انسانها به این امید، که حقیقتی هم با آن بیان شده است.»(بیانات در 27/5/1387)
به جز مواردی که راجع به مسئله ی امامت به صورت کلی صحبت فرموده اند ـ که امام زمان علیه السلام هم بخشی از آن می باشند ـ در چهار بخش دیگر از خطابه ی غدیر اختصاصاً در مورد امام زمان علیه السلام صحبت فرموده ، و اسم مخصوص امام زمان علیه السلام را بیان فرموده اند) دو مورد به نام مهدی و دو مورد به نام قائم.
( پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله در بخش ششم خطابه دردو عبارت؛ در بخش دهم در یک عبارت؛ و در بخش هشتم خطابه در ضمن هجده جمله با کلمهی «اَلا» به معنای «آگاه باشید» راجع به امام زمان علیه السلام صحبت فرموده اند. غیر از احوالات بسیار خاص امام زمان علیه السلام ـ مانند غیبت کبری، غیبت صغری، محل ظهور و... ـ موارد دیگر را پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله در ضمن بیست و یک جمله از خطابه بیان فرموده اند که به برخی از آن ها اشاره می کنیم:
«مَعاشِرَالنّاسِ، النُّورُ مِنَاللَّهِ عَزَّوَجَلَّ مَسْلوکٌ فِی ، ثُمَّ فی عَلِی بْنِ أَبی طالِبٍ، ثُمَّ فِی النَّسْلِ مِنْهُ إِلَی الْقائِمِ الْمَهْدِی الَّذی یَأْخُذُ بِحَقِّ اللَّهِ وَ بِکُلِّ حَقٍّ هُوَ لَنا، »:
«هان مردمان! نور از سوی خداوندعزّ وجلّ در جان من، سپس در جان علی ابن ابیطالب و آنگاه در نسل او تا قائم مهدی - که حق خدا و تمامی حق ما را می ستاند - جای گرفته است ، »
پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله مسئله ی خلقت نوری و ترتیب آن در آفرینش را بیان فرموده اند. به این معنا که درفرآیند آفرینش، نورخلقت از سوی خدا در پیامبراکرم صلی الله علیه وآله راه یافته است و سپس از پیامبراکرم صلی الله علیه وآله به امیرالمؤمنین علیه السلام منتقل شده وسپس در نسل ایشان تا برسد به امام قائم مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و در نهایت به وسیلهی امام زمان علیه السلام به بقیه ی موجودات رسیده است.
هر چند این موضوع، صریح آیه ی قرآن نیست؛ ولی هم بحث عقلی دارد و هم بحث نقلی که روایات متواتری مؤیّد این مطلب می باشند.
بحث عقلی این مطلب، امکان اَشرف و اَخَص نامیده می شود. عرفا و فلاسفه از نظر عقلی با قاعده ی اَشرف و اَخَص، وجود یک موجود کامل را درآفرینش ثابت می کنند؛ به این معنا که خداوند در امر آفرینش، ابتدا باید اَشرفرا و سپس فالاَشرف را بیافریند تابرسد به مراتب اَخَص که پایین ترین سطح موجودات است.
این مسئله بحث علمی ـ عقلی دقیقی دارد که این جا در همین حد کفایت می کند.
ممکن است که جمله « النُّورُ مِنَاللَّهِ عَزَّوَجَلَّ مَسْلوکٌ فِی ثُمَّ فی عَلِی بْنِ أَبی طالِبٍ، » فقط راجع به فرآیند هستی نباشد؛ بلکه فرآیند کمالات هستی را نیز در بر داشته باشد؛ یعنی خداوند متعال ابتدا علم را به پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله که ممکن اشرف است می دهد؛ سپس پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله به امیرالمؤمنین علیه السلام می دهند؛ ایشان نیز به امام پس از خود ، و به همین ترتیب تا برسد به امام زمان علیه السلام و در نهایت فیض علم نیز به وسیله ی امام زمان علیه السلام به بقیه ی موجودات می رسد. در واقع می توان گفت: خداوند متعال، علم، رأفت، رحمت، غفّاریت، ستّاریت، تقوا و هر چیزی را ا بتدا به ایشان عطا فرموده و سپس از ایشان به ما رسیده است. لذا ما در سیر نزولی حرکت کمالات ـ که از بالا به پایین است ـ در مراتب وجود ،بعد از ائمه علیهم السلام هستیم؛ در نتیجه ائمه علیهم السلام بر ما حقّ تقدّم، حقّ ولایت و حقّ وجود دارند. (مرحوم سید محمدتقی موسوی اصفهانی در کتاب مکیال المکارم روایات مربوط به این مطالب را جمع آوری کرده اند.)
در قسمت ششم خطابه، پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله، معرفی امام زمان علیه السلام را با چهار صفت بیان فرموده اند:
الف) القائم: قیام کننده .
در صلوات هایی که برای هر یک از ائمه علیهم السلام می فرستیم، می گوییم: « القائم بأمر الله» یعنی همهی ائمه علیهم السلام قائم به امرالهی هستند؛ زیرا به امر خدا قیام کرده اند؛ ولی آن قائمی که حکومت جهانی را برپامی کند، فرزند امام حسن عسکری علیه السلام، حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف
می باشند. لذا در طول تاریخ به هر کدام از ائمه علیهم السلام که می گفتند: «شما قائم به امر الله هستید»، می فرمودند: «همه ی ما قائم به امر الله هستیم؛ اما آن امامی که قائم به امر الله است وزمین را پر از عدل و داد می کند، فرزند ما مهدی علیه السلام است که در آخرالزمان می آید.»
ب) المهدی: هدایت شده به امر الله.
زمانی که حضرت مهدی علیه السلام قیام می فرمایند، برنامه ها و دستوراتشان را از خدا می گیرند؛ برنامه ی ایشان برنامه ای الهی است.
وقتی که می خواهند به مکه مشرف شوند، خسته می شوند و زیر درختی می نشینند تا استراحت کنند. فرشته ای دستور می آورد که: «قُمْ یَا وَلِیَّ اللَّهِ فَاقْتُلْ أَعْدَاءَ اللَّهِ » امام زمان علیه السلام در مکه، بین رکن و مقام به خانه ی خدا تکیه می دهند و می فرمایند:«بَقِیَّتُ اللَّهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ ثُمَّ یَقُولُ أَنَا بَقِیَّةُ اللَّه »
تمام دستوراتی که حضرت می فرمایند از جانب الله است؛ لذا «المهدی»اند؛ یعنی هدایت شده از جانب خدا. جبرئیل بر ایشان نازل می شود وایشان با عالم وحی ارتباط دارند؛ امّا نه وحی قانون آوری، بلکه قانونی که برای پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله آورده شده است را ایشان اجرا می فرمایند.
ج) «الَّذی یَأْخُذُ بِحَقِّ اللَّهِ»:« کسی که حقّ خدا را می گیرد.»
از شاهکار های حضرت سجاد علیه السلام رساله ی حقوق ایشان است که درپنجاه ویک بند، حقوق را بیان فرموده اند. ایشان می فرمایند: اولین حقّ این است که خدا را قبول کنی و به او شرک نَوَرزی (حق الله الاکبر).
امام زمان علیه السلام با ظهور خود ،حق خدا را می گیرند. ایشان تمام مشرکان را تربیت می کنند وآن ها را موحّد می کنند و کسانی که موحّد نشوند، از صحنه خارج می شوند. پایه حکومت امام زمان علیه السلام توحید است؛ یعنی هیچ زمینی نمی ماند مگر این که در آن ندای « أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّه» سرداده می شود. در تمام زمین ندای توحید و نبوّت پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و ( برطبق برخی روایات) ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام برپا می شود.
د) «وَ بِکُلِّ حَقٍّ هُوَ لَنا،»ایشان حقوق ائمه علیهم السلام را می گیرند.
تمام حقوقی که از ائمه علیهم السلام در طول تاریخ ضایع شده است را امام زمان علیه السلام از مردم می گیرند. مانند: حقّ حاکمیت، حقّ والی بودن، حقّ معلم بودن، حقّ پدر بودن، حقّ همسایگی، حقّ شراکت، حقّ واسطه بودن بر افاضه فیض و... . بخشی از این حقوق در بخش هشتم خطابه توسط پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله بیان گردیده است ، مانند: او ولیّ دم خون به نا حق ریخته تمام اولیای خدا است.
امام زمان علیه السلام حقّ امیرالمؤمنین علیه السلام، حقّ حضرت زهرا سلام الله علیها، حقّ امام حسین علیه السلام و دیگر حقوقی که ائمه علیهم السلام داشته اند و در طول تاریخ حقوق شان ضایع شده است را می گیرند. یکی از این حقوق، حقّ خلافت و جانشینی بعد از پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و حکومت بر مردم و حکومت بر روی زمین بر محور توحید است که تا به حال انجام نشده است. امام زمان علیه السلام که تشریف بیاورند، این حقّ را می گیرند و پیش می برند.
درفراز دیگری در انتهای بخش ششم خطابه که شاهکار درجه یک پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله است، می فرمایند:
«مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّهُ ما مِنْ قَرْیَةٍ إِلاّ وَاللَّهُ مُهْلِکُها بِتَکْذیبِها قَبْلَ یَوْمِ الْقِیامَةِ وَ مُمَلِّکُهَا الْإِمامَ الْمَهْدِی وَاللَّهُ مُصَدِّقٌ وَعْدَهُ.»:
«هان مردمان! هیچ سرزمینی نیست مگر این که خداوند به خاطر تکذیب اهل آن - حق را - آن را پیش از برپایی رستاخیز نابود خواهد کرد و آن سرزمین را به « امام مهدی »خواهد سپرد و حتما خداوند وعده ی خود را انجام خواهد داد. »
هیچ سرزمینی نیست مگر این که خداوند به خاطر تکذیب نمودن حقّ توسط اهل آن، قبل از روز قیامت، هلاک شان می کند، و تمام شهرها را در اختیار امام مهدی علیه السلام قرار می دهد؛ یعنی در زمان ظهور حضرت مهدی علیه السلام تمام حکومت های قبلی از بین می روند و ایشان حکومت مستقل جهانی تشکیل می دهند.
پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله دربخش دهم خطابه می فرمایند:
«إمامَةٌ فیهِمْ قائِمَةٌ، خاتِمُها الْمَهْدی إِلی یَوْمٍ یَلْقَی اللَّهَ الَّذی یُقَدِّرُ وَ یَقْضی.»:
«این امامت در میان آنان پایدار است و فرجام آنان « مهدی » است و استواری پیشوایی تا روزی است که او با خداوند قدر و قضا دیدار کند (قیامت) . »
خدایی که قضا و قدر دارد، به حکومت حضرت مهدی علیه السلام حکم کرده و تقدیر و اندازه گیری فرموده است که تا روز قیامت باشد.
پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله، امامت را در وجود امام زمان علیه السلام خلاصه می کنند و می فرمایند: امام زمان علیه السلام آخرین امام اند.
در بخش هشتم خطابه، هیجده جمله با واژه ی «اَلا» آمده است. پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله در کل خطابه پنجاه ویک مرتبه واژه ی «اَلا» به معنای «آگاه باشید» را به کار برده اند که هجده مرتبه ی آن در این بخش درمورد امام زمان علیه السلام است . لذا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله کمتر جایی این گونه حسّاسیت نشان داده اند که دریک صفحه هجده بار می فرمایند : «توجه داشته باشید»، «بیدار باشید»، «آگاه باشید».
معرفی امام زمان علیه السلام دربخش هشتم خطابه ،با این جمله شروع می شود:
«أَلا إِنَّ خاتَمَ الْأَئِمَةِ مِنَّا الْقائِمَ الْمَهْدِی.» : «آگاه باشید! همانا آخرین امام، قائم مهدی از ماست. »
حسّاسیت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله روی «مِنّا» است، یعنی آخرین امام از ماست، هم قیام کننده است و هم مهدی.
«الْقائِمَ الْمَهْدِی» را در بخش ششم هم فرموده اند که توضیح داده شد.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله درادامه ی معرفی امام زمان علیه السلام، میفرمایند:
«أَلا إِنَّهُ الظّاهِرُ عَلَیالدِّینِ أَلا إِنَّهُ الْمُنْتَقِمُ مِنَ الظّالِمینَ.»:«هان ! او بر تمامی ادیان چیره خواهد بود. هشدار ! اوست انتقام گیرنده ی از ستمکاران. »
«أَلاوَإِنَّهُ وَلِیاللَّهِ فی أَرْضِهِ وَحَکَمُهُ فی خَلْقِهِ وَأَمینُهُ فی سِرِّهِ وَ علانِیَتِهِ.» : «هشدار ! او ولی خدا در زمین، داور او در میان مردم و امانت دار امور آشکار و نهان است. »
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در معرفی امام زمان علیه السلام نکته های اصلی تشکیل حکومت جهانی، پیشرفت و تکامل را بیان می فرمایند، مانند: ظهور بر همه ی ادیان، چیرگی بر کلّ قبیله ها، خون خواهی از ستمگران، استفاده از دریای ژرف علمِ خدا، اعطای مقام به هر کسی به اندازه شخصیت اش و این که امام زمان علیه السلام وارث تمام دانش هابوده و برتمام فهم ها احاطه دارند. هم چنین به یک ویژگی خاصّ ِامام زمان علیه السلام هم این گونه اشاره می فرمایند:
«أَلا إِنَّهُ الرَّشیدُ السَّدیدُ. أَلا إِنَّهُ الْمُفَوَّضُ إِلَیْهِ » : « هشدار! اوست بالیده و استوار. آگاه باشید ! هم اوست که اختیار امور جهانیان به او سپرده شده است. »
این ها نکاتی است که در جاهای دیگر کمتر گفته شده است.شاهکاری که پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله به کار برده اند این است که:
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله روز غدیر در آن جمعیت که از اولاد امیرالمؤمنین و حضرت زهرا علیهم السلام، فقط امام حسن و امام حسین علیهم السلام حاضر بوده اند ـ که پنج، شش ساله هم بوده اند ـ شخصیت امام دوازدهم علیه السلام را کاملاً برجسته بیان فرموده اند.
در حقیقت، پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله اجزای علمی و معنوی واخلاقی حکومت جهانی را که به وسیله ی خانوادهی خویش برپا می شود، پیش گویی کردهاند.
اگرچه درغدیراسم خاص امام زمان علیه السلام گفته نشده و پیامبراکرم صلی الله علیه و آله مسائل جزئی راجع به ایشان را هم نفرموده اند، ولی با توجه به اوّلین جمله در بخش هشتم خطابه که این گونه بیان می-فرمایند:« أَلا إِنَّ خاتَمَ الْأَئِمَةِ مِنَّا الْقائِمَ الْمَهْدِی.»:«آگاه باشید همانا آخرین امام، قائم مهدی از ماست. »
معلوم می شود که «الْقائِمَ الْمَهْدِی» را همه می شناخته اند. زیرا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در دوران بیست وسه سال نبوّت شان راجع به «الْقائِمَ الْمَهْدِی» صحبت کرده اند ودرغدیرمی فرمایند: ما خاتم الائمه داریم که همه ی شما می شناسید: او«الْقائِمَ الْمَهْدِی» است واز خانواده ی ماست.
به قول آیت الله وحید حفظه الله پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مباهات می کنند که تشکیل دهنده ی این حکومت از ما و از خانواده ی ماست.
مسئله ی پیش گویی و پیش بینی حکومت امام زمان علیه السلام ـ با همه اجزای حکومتی ای که دارند ـ نشان می دهد ایشان حتماً از اولاد پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هستند و حکومت شان ـ با تمام ارزش هایی که دارد ـ در اسلام پیش بینی شده است.