تهران- الکوثر: ابتدا
روایات تفسیری فریقین در ذیل هشت آیه که مجموعاً 44 روایت از شیعه و 65
روایت از اهل سنت می باشد به صورت دسته بندی نقل شده و سپس به بررسی مقارنه
ای و تطبیقی این روایات از نظر محتوا و سند پرداخته شده است.
لازم به ذکر است که به دلیل اختصار از ذکر متن عربی روایات و سند آنها خودداری شده است.
مقدمه
الف ـ تبیین موضوع
«قرآن کریم» و «سنت نبوی» دو شجرة طوبای برآمده از یک ریشه مبارک اند و هر
دو متعلق به یک قانون گذارد. بی تردید قرآن مجید، اعتقاد مسلمانان به ایدة
ظهور مهدی(ع) را که از رسول اکرم(ص) متواتر بوده، با مجموعه ای از آیات
شریفه تأیید کرده است؛ آیاتی که بسیاری از مفسران آنها را بر امام مهدی(ع)
تطبیق کرده اند که ظهورش در آخرالزمان نوید داده شده است. هرگاه مطلبی از
پیامبر(ص) متواتر گردد، ناگزیر باید پذیرفت که قرآن حکیم آن را یک سره
مسکوت نگذارده است، هر چند عقول ما به سادگی آن را در نیابد؛ زیرا خداوند
متعال در وصف قرآن می فرماید:
و نزّلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شیء1
و این کتاب را که روشنگر هر چیزی است بر تو نازل کردیم.
بنابراین استخراج این عقیده از آیات مبارکه بر عهدة کسی است که حقایق قرآنی
را با فهمی در خور آن، درک کند و تردیدی نیست که بنا بر نص حدیث شریف
ثقلین که نزد همة مسلمانان متواتر است،
«اهل البیت(ع)» همتا و کفو قرآنند. از این رو، باید آیاتی را که ایشان بر
ظهور مهدی(ع) حمل کرد ه اند، دلیل قرآنی ایدة مهدویت به شمار آوریم.
در این زمینه احادیث فراوانی از حضرات ائمه(ع) نقل شده است که در آنها آیات
بسیاری بر حضرت مهدی(ع) و موضوع های مرتبط با آن حضرت تطبیق شده است.
البته در نوشتار حاضر بخشی از این احادیث را ذکر می کنیم که مورد تأیید
نصوص روایی و تفسیری مذاهب اهل سنت نیز باشد.
مراد از موضوع های مرتبط با مسئلة مهدویت مواردی است که در روایات تفسیری
فریقین نقل شده و با احادیث مهدی(ع) پیوند دارد و باید آنها را یک جا بررسی
نمود. این موضوع ها عبارتند از:
الف ـ لشکریان سفیانی و فرو رفتن آنها در سرزمین بیداء؛
ب ـ فرود آمدن حضرت عیسی(ع) از آسمان و نماز گزاردن وی پشت سر حضرت مهدی(ع)؛
ج ـ خروج دجال در آخرالزمان و کشته شدن وی به دست حضرت عیسی(ع)؛
د ـ أشراط الساعة و علائم قیامت.
ارتباط و پیوند این مسایل با بحث مهدویت توسط آیات و روایات در متن مقاله به تفصیل شرح داده شده است.
نکتة حائز اهمیت این است که علمای اهل سنت، روایات تفسیری مهدویت را به طور
طبیعی مانند سایر روایات تفسیری بررسی یا نقد کرده اند و چنین نیست که این
روایات را جعلی یا ضعیف شمرده باشند، بلکه بسیاری از این روایات در منابع
روایی معتبر آنها ـ چنانچه خواهد آمد ـ نقل شده است.
هدف کلی این پژوهش، آشنایی بیشتر با کم و کیف روایاتی است که در مصادر
روایی فریقین به تفسیر یا تأویل آیات شریفه قرآن در زمینة مهدویت پرداخته
اند. در ذیل به برخی از سؤال ها که پاسخ آنها اهداف جزئی پژوهش را در بر می
گیرد اشاره می کنیم:
از دیدگاه روایات تفسیری شیعه و اهل سنت چه تعداد از آیات قرآن مربوط به
امام مهدی(ع) و مسایل مرتبط با آن حضرت می باشد؟ این روایات چه وجه اشتراک
یا افتراقی با یکدیگر دارند؟ از نظر سند چه وضعیتی دارند؟ آیا مفاد این
روایات با ظاهر و سیاق آیات سازگار است؟ دلالت این روایات بر موضوع امام
مهدی(ع)، دلالت مطابقی است یا تضمینی، یا التزامی؟
ب ـ آشنایی با اصطلاحات
1. معنای تفسیر
1ـ1. معنای لغوی تفسیر: کلمه تفسیر در لغت به معنی «روشن نمودن و تبیین»
است. اهل ادب برای آن دو ریشه ذکر کرده اند که هر دو به معنای «کشف» است:
الف ـ فسر؛ ب ـ سفر که مقلوب «فسر» است مانند «أسفر الصبح» یعنی صبح روشن
شد. یا «أسفرت المرأة من وجهها» یعنی زن روی باز کرد و صورتش نمایان شد.2
تفاوت این دو آن است که: «سفر» به معنی کشف ظاهری و مادی و «فسر» به معنی
کشف باطنی و معنوی به کار می رود. چنانکه راغب اصفهانی می گوید: «الفسر:
اظهار المعنی المعقول».3
2ـ1. معنای اصطلاحی تفسیر: در مورد معنای اصطلاحی تفسیر، نظرات گوناگونی از
سوی مفسران علوم قرآنی مطرح گردیده است.4 اما با بررسی احوال مفسران در
قرون مختلف و بررسی عملکرد ایشان در کتب تفسیر، تعریفی واحد از علم تفسیر
حاصل می شود، هر چند که ایشان به الفاظ و شکل های مختلف از آن تعبیر کرده
باشند و آن «بیان مقصود الهی از الفاظ و آیات قرآن کریم» است که در اینجا
نوعی ارتباط و هماهنگی میان معنای اصطلاحی تفسیر و معنای لغوی و لفظی آن
یعنی «کشف و بیان» آشکار می گردد.5
نقش تفسیر، پرده برداری از مدلول لفظ و بیان معنای آن است در نتیجه بیان
معنای ظاهری لفظ که از ظاهر کلام به ذهن می رسد، تفسیر نامیده نمی شود و به
تعبیر شهید صدر، کشف و بیان در معنای آن است در نتیجه بیان در معنای کلمة
تفسیر، به وجود درجه ای از خفا و پیچیدگی در معنا اشاره دارد به گونه ای که
این پنهان بودگی و پیچیدگی از طریق عمل تفسیر، کشف و برطرف می گردد. البته
گاهی اوقات ذکر معنای ظاهر نیز تفسیر و اظهار امر پنهان محسوب می شود، به
دلیل این که گاهی اوقات نوعی خفا و پیچیدگی در کلام ظاهر نیز وجود دارد که
احتیاج به اظهار و روشنگری دارد. بنابراین، تفسیر، مفهومی نسبی است، چرا که
معنای واحد ممکن است نسبت به شخصی احتیاج به بیان و پرده برداری داشته
باشد در حالی که نسبت به شخص دیگر چنین نیازی نباشد.6
در مجموع به نظر می رسد بهترین معنا برای واژة «تفسیر»، معنای اخیر باشد که
مورد تأیید بسیاری از مفسران و دانشمندان علوم قرآنی قرار گرفته است و
منظور ما در این مقاله نیز همین معنا می باشد.
2. معنای تأویل
از آنجا که در بسیاری از روایات تفسیری علاوه بر تفسیر آیه، به تأویل آن
نیز اشاره شده است یا این که فقط تأویل آیه را بیان کرده اند و با عنایت به
این که واژة تأویل از واژه هایی است که در بین محققان دارای معانی مختلفی
است، در این بخش به بررسی واژة تأویل پرداخته و مشخص خواهیم کرد که مقصود
ما از واژة تأویل در این مقاله کدام یک از معانی آن است.
1ـ2. معنای لغوی تأویل: در تهذیب اللغة آمده است: «أوْل» یعنی رجوع؛ و «آل یؤوله إیالةً» یعنی او را سیاست و تأدیب کرد.7
ابن فارس در مقاییس اللغة آورده است: «اول»، دارای دو اصل است: 1. ابتدای
امر، که واژة اول، به معنای ابتدا از این اصل است؛ 2. انتهای امر، تأویل
کلام به معنای عاقبت و سرانجام کلام، از این باب است.8
ابن اثیر در نهایه، بعد از ذکر معنای رجوع برای اول، می نویسد: مراد از
تأویل، برگرداندن ظاهر لفظ از معنای اصلی است، به معنایی که دلیلی بر آن
قائم است، که اگر آن دلیل نباشد، نباید از معنای ظاهری لفظ دست کشید.9
با توجه به آنچه از کتب لغت نقل شد، مجموعاً چهار معنا برای تأویل ارایه شده است:
1. مرجع و عاقبت؛ 2. سیاست کردن؛ 3. تفسیر و تدبیر؛ 4. انتقال از معنای ظاهری لفظ به معنای غیرظاهر.
در میان معانی چهارگانه مذکور، آنچه می تواند در تأویل کلام کاربرد داشته
باشد، معنای اول، سوم و چهارم است و معنای دوم به تأویل کلام ارتباطی
ندارد.
2ـ2 معنای اصطلاحی تأویل: این واژه هفده مرتبه، در هفت سوره و پانزده آیه از قرآن کریم به کار رفته است.
این کاربردها را می توان به صورت زیر خلاصه کرد:
ـ تأویل قول (آیات سوره های آل عمران/7، اعراف/53 و یونس/36 که درباره قرآن است)؛
ـ تأویل فعل (آیات سوره های نساء/59، اسراء/35 و کهف/78 و 82)؛
ـ تأویل رؤیا (آیات سورة یوسف/6، 21، 36، 37، 44، 45، 100، 101).
مفسران و دانشمندان علوم قرآنی پیرامون معنای تأویل در این آیات نظریات
گوناگونی داده اند.10 در مجموع اگر بیان مصادیق خارجی آیات را جزء معانی
باطنی آیات در نظر بگیریم می توان گفت واژة تأویل به معنای تبیین معانی
باطنی و مصادیق مختلف آیات قرآن کریم می باشد و این همان معنایی است که در
این مقاله از این واژه مد نظر است.
در بسیاری از روایات تفسیری در زمینة مهدویت تأویل های مختلفی از آیات قرآن ارایه شده که این تأویل ها شامل موارد ذیل است:
الف ـ گاهی آیة شریفه دارای مصادیق فراوانی در خارج بوده و بر همة آنها
منطبق می شود که یکی از این مصادیق مربوط به بحث مهدویت می شود؛ و یا تحقق
مفاد آیة شریفه بر دوران های مختلفی قابل انطباق است که یکی از این دوران
ها مربوط به دورة امام مهدی(ع) می باشد. به عنوان مثال در دستة سوم روایات
تفسیری شیعه در ذیل آیه 159 سورة نساء، تحقق و وقوع مفاد آیة مذکور در
دوران رجعت دانسته شده است.
ب ـ ممکن است آیة شریفه دارای مصادیق مختلفی باشد یا مفاد آیه بر دوران های
متفاوتی منطبق باشد اما مصداق اتمّ و اکمل آن توسط روایات تفسیری بر امام
مهدی(ع) و مسائل مرتبط با آن حضرت انطباق یافته است. به عنوان نمونه دسته
دوم روایات تفسیری شیعه در ذیل آیة 69 سوره نساء این چنین می باشند.
ج ـ گاهی نیز مصداق و تحقق عینی مفاد آیه منحصر به دوران امام زمان(ع) است
که روایات تفسیری به بیان این مطلب پرداخته اند؛ از جملة این موارد دسته
اول روایات تفسیری شیعه در ذیل آیه 33 سوره توبه می باشد که تحقق این آیه
را در زمان ظهور مهدی موعود(ع) برشمرده است. بنابراین اگر در این مقاله
مشاهده می شود که بسیاری از روایات تفسیری به تأویل آیات پرداخته اند منظور
از تأویل، یکی از موارد سه گانه مذکور است.
ج ـ روایات تفسیری
1. آیة 69 سوره نساء
خداوند متعال می فرماید: و من یطع الله و الرسول فأولئک مع الذین أنعم الله
علیهم من النبییّن و الصدّیقین و الشهداء و الصالحین و حسن أولئک رفیقا.
و کسانی که از خدا و پیامبر اطاعت کنند، در زمرة کسانی خواهند بود که خدا
ایشان را گرامی داشته [یعنی] با پیامبران و راستان و شهیدان و شایستگان؛ و
آنان چه نیکو همدمانند.
روایات تفسیری شیعه
روایاتی که در مصادر شیعی در ذیل آیه مورد بحث وارد شده است به دو دسته تقسیم می شوند:
دستة یکم، روایات شأن نزول آیه: شیخ طوسی در کتاب امالی روایتی از
امیرالمؤمنین(ع) دربارة شأن نزول این آیه نقل کرده است که به دلیل عدم
ارتباط با بحث، از نقل آن پرهیز می کنیم.11
دسته دوم، تأویل آیه درباره امامان(ع): در تفاسیر روایی شیعه، هشت روایت
تفسیری از پیامبر(ص) و ائمه هدی(ع) نقل شده است که تأویل این آیه شریفه را
درباره ائمه(ع) دانسته اند. از بین این روایات، دو روایت تصریح به نام امام
مهدی(ع) دارد که به نقل یکی از آنها می پردازیم.12
در اصول کافی و تفسیر فرات کوفی حدیثی طولانی از امیرالمؤمنین(ع) نقل شده
است که ضمن تأویل آیة مورد بحث درباره ائمه(ع)، امام مهدی(ع) را به عنوان
یکی از هفت فرد افضل اهل بهشت معرفی کرده است. جهت اختصار به بخش هایی از
این روایت که مورد بحث ما است اشاره می کنیم:
حضرت علی(ع) فرمود:
بهترین مردم در روزی که خداوند آنها را جمع می کند، هفت نفر از فرزندان
عبدالمطلب هستند که فضیلت و برتری آنان را جز کافر و جاحد، کسی انکار نمی
کند... برترین انبیا، محمد(ص) است... برترین اوصیا، وصی محمد(ص) می باشد...
برترین شهدا، حمزةبن عبدالمطلب و جعفربن ابی طالب هستند... [همچنین] دو
سبط (پیامبر) حسن(ع) و حسین(ع) [جزو برترین های روز قیامت اند] و مهدی(ع)
که خداوند او را از اهل بیت قرار داده است [هفتمین آنهاست] سپس این آیه را
تلاوت فرمود: «و من یطع الله و الرسول فاولئک مع الذین أنعم الله
علیهم...».13
روایات تفسیری اهل سنت
روایات تفسیری اهل سنت دربارة آیة مورد بحث به دو دسته تقسیم می شوند:
دسته یکم، روایات شأن نزول آیه: روایات شأن نزول آیه شریفه، در منابع روایی فریقین تقریباً یکسان و به یک شکل نقل شده است.14
دسته دوم، تأویل آیه دربارة اهل بیت(ع): چهار روایت در این زمینه در کتاب
شواهد التنزیل آورده شده که به نقل یکی از آنها اکتفا می کنیم:
حذیفة بن یمان گفت:
روزی بر رسول خدا(ص) وارد شدم که آیه «اولئک الذین أنعم الله علیهم...»
نازل شد حضرت آن را بر من قرائت کرد. آن گاه گفتم: ای پیامبر خدا ـ پدر و
مادرم به فدایت ـ اینان کیانند؟ همانا من خداوند را نسبت به ایشان پرمهر و
محبت یافتم. فرمود: ای حذیفه مراد از «نبیین» که خدا آنها را گرامی داشته
است، من هستم؛ من اولین در نبوت و آخرین آنها در مبعوث شدن می باشم. منظور
از «صدیقین» علی بن ابی طالب است. هنگامی که خدا مرا به رسالت مبعوث کرد او
اولین تصدیق کنندة من بود. مقصود از «شهدا» حمزه و جعفر، مراد از «صالحین»
حسن و حسین دو آقای جوانان بهشت و منظور از «حسن أولئک رفیقا» مهدی در
زمان [ظهورش] است. 15
بررسی تطبیقی روایات فریقین
صرف نظر از روایات شأن نزول، سایر روایات
تفسیری در منابع روایی فریقین، تأویل آیه مورد بحث را دربارة ائمة هدی(ع)
مطرح کرده اند؛ لیکن روایاتی که مربوط به اهل سنت می شوند تنها در کتاب
شواهد التنزیل حاکم حسکانی نقل شده اند؛ اما با توجه به اینکه تعداد این
روایات، چهار روایت می باشد می توان به این روایات اعتماد کرد.
در متن روایات دسته دوم، تأویل عبارت «و حسن اولئک رفیقا» بر امام مهدی(ع)
بعید می نماید؛ زیرا این عبارت، وضعیت رفاقت و همدمی مصادیق آیه را تبیین
می کند و لذا در ظاهر به مهدی(ع) مرتبط نیست؛ اما احتمال دارد منظور این
باشد که در دوران رجعت یعنی پس از ظهور آن حضرت این رفاقت و همدمی محقق شود
چنانچه دو روایت از روایات یاد شده نیز تصریح به «مهدی در دوران ظهورش»
دارند.
همچنین افضلیت و برتری امام حسن و امام حسین(ع) بر حمزه و جعفر در بین شیعه
قطعی است؛ اما تقدم ذکر نام آن دو بر حسنین (ع) در این روایات، دلیل بر
برتری حمزه و جعفر نیست بلکه چون در زمان صدور این روایات، حسنین(ع) شهید
نشده بودند بنابراین لفظ «الشهداء» بر حمزه و جعفر اطلاق شده است.
در مورد سند روایات شواهد التنزیل باید بگوییم روایات اول و سوم، مسند16 و
دو روایت دیگر موقوف می باشند. یکی از این روایات، نبوی است، دو روایت از
ابن عباس و یکی از حذیفة بن یمان نقل شده و در سه روایت، تصریح به نام مقدس
مهدی(ع) شده است.
روایات تفسیری هشتگانه شیعه ـ مطابق آنچه در تفسیر برهان نقل شده است18 ـ
شامل چهار روایت مسند، سه روایت مرسل19، یک روایت موقوف و یک روایت مفرد20
می باشند.
در مجموع دلالت روایات تفسیری فریقین مبنی بر تأویل آیة مورد بحث درباره
ائمه معصومین(ع) روشن و واضح است و ظهور آیة شریفه نیز آن را تأیید می کند.
همچنین مسند بودن شش روایت از روایات فریقین نیز مؤید دیگری بر صحت این
تأویل است.
2. آیه 159 سورة نساء
خداوند سبحان می فرماید: و إن من أهل الکتاب إلّا لیؤمننّ به قبل موته و یوم القیمة یکون علیهم شهیداً.
و از اهل کتاب، کسی نیست مگر آنکه پیش از مرگ خود، حتماً به او ایمان می آورد و روز قیامت [عیسی نیز] بر آنان شاهد خواهد بود.
روایات تفسیری شیعه
روایاتی که در منابع شیعی ذیل آیه 159 نساء وارد شده است به پنج دسته تقسیم می شوند: